پروازِ نهایی «امامعلی حبیبی» دلاور مازندرانی که نخستین طلای المپیک را برای ایران کسب کرد؛
«ببر مازندران» تسلیمِ مرگ شد
«امامعلی حبیبی گودرزی» که نخستین طلای المپیک برای ایران را در سال 1956 میلادی (1334 خورشیدی) کسب کرد و افزون بر آن چندین مقام جهانی و آسیایی دیگر در کشتی به دست آورد، در 94 سالگی و پس از تحمل چند هفته بیماری دعوت حق را لبیک گفت و تسلیم مرگ شد.
به گزارش تفکر، امامعلی حبیبی نخستین نشان طلای بازیهای المپیک را برای ایران کسب کرد و دارنده نشان طلای بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۵۶ در دسته ۶۷ کیلوگرم، سه عنوان قهرمانی در رقابتهای قهرمانی جهان، نشان طلای بازیهای آسیایی ۱۹۵۸ و همچنین پنج عنوان قهرمانی ایران بود.
وی که از دوستان نزدیک جهانپهلوان غلامرضا تختی بود، از سریعترین و فنیترین کشتیگیران دوران فعالیت خود بود و مهارت خاصی در اجرای فنون مختلف کشتی داشت.
حبیبی پس از کنارهگیری از دنیای کشتی، در حوزههای سیاست و سینما نیز به فعالیت پرداخت. حبیبی در سال ۱۳۴۲، کاندیدای مجلس شورای ملی شد و از حوزه بابل برای نشستن روی یکی از ۲۰۰ کرسی مجلس انتخاب شد. او پس از پایان دوره چهار ساله مجلس، در چهار فیلم سینمایی بازی کرد. وی در فیلم ببر مازندران به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، نقش یک کشتیگیر را ایفا کرد و پس از همان فیلم به «ببر مازندران» معروف شد.
گفتنی است امامعلی حبیبی ۵ خرداد ۱۳۱۰ در روستای دَرزیکُلای شهرستان بابل در استان مازندران به دنیا آمد اما اصالت وی اهل آب اسک آمل بود. از وی همچنین پنج فرزند به یادگار مانده است که همگی خارج از کشور زندگی میکنند.



عذاب وجدان در حمام
دوش آب گرم بعد از یک روز کاری که عبور از خیابان، هیاهو و شلوغیهایش کلی رنگ و روی آدم را(پس از تخریب خاموشِ ریهها) سیاه میکند، چه اتفاق خوشایندیست. تصور کنید که این دلخوشی محبوب را ناگهان یا حتی یواشیواش از دست بدهیم! چه حسی به ما دست میدهد ؟
تشنهلب در هوای آلوده میمیریم
برای اینکه مخاطب این نوشتار متوجه عمق گرمایش جهانی و تغییرات اقلیم باشد لازم است یادآور شویم تا همین چند سال قبل، جنگلهای منطقه الیت در مرزنآباد چالوس در آبانماه زیر نیم متر برف مدفون بود اما طی هفتههای اخیر که اسیر حریق شد، نه تنها برف و بارانی در منطقه نباریده بود بلکه برگهای خشک گیاهان مانند یک انبار باروت عمل کرد و در خدمت گسترش آتش درآمد.
«ایلیوشین» در وقت اضافه
قبول کنیم ما میزبان شایستهای برای میراث جهانی یونسکو نبودیم؛ ما مدیریت بحران را فقط در جلسهها بلدیم؛ در عمل هیچی بلد نیستیم؛ ما پدافند غیر عامل _این سازمان بلندآوازه دولتی_ را برای چه داریم وقتی اینهمه در برابر بلایای طبیعی و غیر طبیعی آسیبپذیریم و اقدامها نیز در وقت اضافه و بدون هزینههای نابودکننده، منتج به نتیجه نمیشود؟