یادداشت «تفکر» بر مراسم تشییع پیکر «علیاکبر قاسمپور» عکاس خبری مازندران؛
جمعه غریب و غمانگیز مطبوعاتیها
«علیاکبر قاسمپور» عکاس خبری که در بین همه همکاران به سکوت، ادب و نجابت شناخته میشد، پس از مدتها رنج ناشی از بیماری کبد، به سرای باقی پر کشید و بستگان، دوستان و همکاران رسانه، در میان اشک و اندوه، پیکرش را امروز جمعه در یک غروب غمانگیز تا آرامگاه ابدی در زادگاهش روستای تنگهلته ساری بدرقه کردند.
به گزارش تفکر، یکی از دوستان رسانه بهدرستی میگفت تشییع پیکر «علیاکبر» مانند تشییع پیکر مطهر شهدا بود؛ از این منظر که بسیار باشکوه و با حضور اقشار مردم از مناطق مختلف برگزار شد، نماز میت را آیتالله محمدباقر محمدی لایینی نماینده مقام معظم رهبری در استان اقامه کرد و تا ساعاتی پس از اتمام مراسم نیز جمعیت، در محوطه و خیابانهای اطراف آرامگاه بهشت زهرای روستای تنگهلته توقف کرده بودند گویا که دلشان نمیآمد رفیق خود را تنها بگذارند.
مرگ حق است و برابر آیات صریح قرآنی، مانند زندگی برای انسان یک نعمت محسوب میشود اما آنچه که پس از مرگِ عزیزی چون علیاکبر قاسمپور در دلها خانه میکند، اندوهی مبهم است از اینکه چقدر زود چنین انسان نازنینی از جمع همکاران جدا شد و دیگر در مراسم مختلف، بالای سقف ماشین آتشنشانی یا بهموازات خط طولی زمین چمن شهید وطنی قائمشهر، دوربینبهدست و در حال شکار لحظهها دیده نخواهد شد.
نکتهای که امروز قطعاً موجبات تسلای خاطر همسر داغدار، مادر دلشکسته و فرزندان علیاکبر قاسمپور شد و تا سالها آن را بهخاطر خواهند داشت، حضور دلگرمکننده فعالان رسانه، عکاسان و خبرنگاران بود که آنان را در چنین روزی تنها نگذاشتند و مراسم تشییع پیکر عزیزشان را به مراسمی ماندگار تبدیل کردند.
اما مسالهای دیگر که مایهی شرمساری محسوب میشود، حضور نیافتن مدیران ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران یا فرمانداری ساری بود؛ در حالیکه همه این دوستان از بیماری و حال وخیم علیاکبر قاسمپور آگاهی داشتند و از پرواز ابدی وی نیز باخبر بودند.
امیدواریم امروز که این همکار عزیز در بین ما نیست، مدیرانی که در زمان بیماری و روز تشییع پیکر علیاکبر قاسمپور، وی را فراموش کردند یا اولویتشان حضور در مراسم مشایعت یک خبرنگار زحمتکش نبود، بابت برخی حمایتها مانند بیمه و مستمری بازنشستگی، همسر و ۲ یادگار وی را تنها نگذارند.


عذاب وجدان در حمام
دوش آب گرم بعد از یک روز کاری که عبور از خیابان، هیاهو و شلوغیهایش کلی رنگ و روی آدم را(پس از تخریب خاموشِ ریهها) سیاه میکند، چه اتفاق خوشایندیست. تصور کنید که این دلخوشی محبوب را ناگهان یا حتی یواشیواش از دست بدهیم! چه حسی به ما دست میدهد ؟
تشنهلب در هوای آلوده میمیریم
برای اینکه مخاطب این نوشتار متوجه عمق گرمایش جهانی و تغییرات اقلیم باشد لازم است یادآور شویم تا همین چند سال قبل، جنگلهای منطقه الیت در مرزنآباد چالوس در آبانماه زیر نیم متر برف مدفون بود اما طی هفتههای اخیر که اسیر حریق شد، نه تنها برف و بارانی در منطقه نباریده بود بلکه برگهای خشک گیاهان مانند یک انبار باروت عمل کرد و در خدمت گسترش آتش درآمد.
«ایلیوشین» در وقت اضافه
قبول کنیم ما میزبان شایستهای برای میراث جهانی یونسکو نبودیم؛ ما مدیریت بحران را فقط در جلسهها بلدیم؛ در عمل هیچی بلد نیستیم؛ ما پدافند غیر عامل _این سازمان بلندآوازه دولتی_ را برای چه داریم وقتی اینهمه در برابر بلایای طبیعی و غیر طبیعی آسیبپذیریم و اقدامها نیز در وقت اضافه و بدون هزینههای نابودکننده، منتج به نتیجه نمیشود؟