کد خبر : 56
زمان انتشار : 1403/09/07 |
زور رفاقت «مسعود» و «مهدی»
عشرت کراری

زور رفاقت «مسعود» و «مهدی»

رئیس‌جمهور رخت را بر گاوِ عزم انداخت تا مازندران را نجات دهد؛ آخر مردم تبرستان خیلی منتظر بودند تا ببینند این گلادیاتورِ جذاب که قرار است استاندار مازندران شود، کیست؟

به گزارش تفکر، عشرت_کراری در یادداشتی با موضوع انتخاب استاندار جدید مازندران نوشت

 

رئیس‌جمهور رخت را بر گاوِ عزم انداخت تا مازندران را نجات دهد؛ آخر مردم تبرستان خیلی منتظر بودند تا ببینند این گلادیاتورِ جذاب، کیست !


آن‌گاه زورِ رفیق‌بازی بر نبردِ گلادیاتورها چربید...

در این میان، عقل می‌گفت از درون: لاتَفرَحوا !


چرا؟ بدین دلیل که ممکن بود هر لحظه یک انتخاب اشتباه دوباره مازندران و مردم منتظرش را چند سال در عقب‌ماندگی نگه دارد؛ ممکن بود...

گمانه‌زنی‌ها چه از سوی مردم و چه از سوی فعالان مطبوعات و رسانه‌ها و چه از جانب سیاسیون، نام‌هایی را سر زبان‌‌ها انداخت.
هر بار یک نام برجسته‌تر می‌شد.

اما سرانجام چهارم آذر، رونمایی از نامِ رفیق شفیق رئیس‌جمهور، قاطبه‌ی دلسوزان و آگاهان را دچار یاس و سرخوردگی کرد؛ که رفیق‌بازی تا کجا؟ پس نظر مردم چه؟ و بدین ترتیب منفعت ملت، فدای فردین‌بازی شد !

پیش‌داوری شایسته نیست منتها گاهی ملاک‌های یک انتخاب، تابلو است؛ تابلویی که نشان‌دهنده‌ی کفِ توانمندی‌های یک مدیر محسوب می‌شود تا بتوان وی را در مسئولیتی خطیر گمارد.

یک جراح ارولوژی که بنده‌خدا «از فردای انتخابات به محل کارش بازگشته بود» را چرا با اصرار و اجبار به استانداری نشاندید؟ 

«این مرد که به دنبال سهم‌خواهی نبود» را چرا در معضلات بی‌شمار استان سهیم کردید؟ 

«او که در انتصاب‌ها نقشی نداشت» حالا باید نقش داشته باشد !! آن‌هم بسیار زیاد؛ حالا حساب کن توانی برایش می‌ماند که به پسماند و گردشگری و آلودگی هوا و مازوت‌سوزی و چوب و کاغذ و هتل سالاردره و پتروشیمی بهشهر و الیمالات نور و زباله‌سوز ساری و آزادراه چالوس و باغ سی و سه‌هکتاری رامسر و جنگل‌خواری‌های گسترده و تخلفات اداری و و و برسد؟!

رفاقت قشنگ است اما نه اینجا که پای خیلی معضلات و گرفتاری‌های بزرگ در میان است؛ نه در مبحث انتخاب مدیر برای استانی که هر بار تا امیدوار می‌شود به توسعه‌ و به‌سامان‌شدن، ناگهان یک شوک مدیریتی، همه رشته‌ها را پنبه می‌کند. 

عقل سلیم می‌گوید رئیس‌جمهور باید رفاقت دو نفره را فدای رفاقت با ملتِ چشم‌انتظار و نگران مازندران می‌کرد؛ همان‌ها که به آمدن پزشکیان دل بسته بودند و شب و روز نداشتند...

تنها اعتقاد به گفتمان دکتر پزشکیان، دلیل نمی‌شد که کوه رنج و دریای درد این استان بِشکوه را به یک متخصص اورولوژی سپرد؛ اما سپرد...

و حال که «خواجه در کار آمد» تنها می‌توان دعا کرد که وی که خود از اهالی تپورستان است، بتواند خواسته‌ها و حوائج مردم و نیازهای دیار خود را مدیریت کند و با درایت بر مشکلات بی‌شمار مازندران فائق آید؛ «او که اعتقادی به وفاق ملی مدل رییس‌جمهوری ندارد» !...

لینک کپی شد
ارسال نظرات
یادداشت