سردار سیاوش مسلمی
بازگشت به باورهای اصیل اسلامی-ایرانی، مسیر احیای فرهنگ مازندران و دستیابی به توسعه پایدار
تقویت هویت فرهنگی نه تنها به شکلگیری غرور ملی کمک میکند، بلکه نقش مهمی در مسیر توسعه مازندران نیز دارد. جامعهای که با هویت اصیل خود آشناست و به آن افتخار میکند، از قدرت و انگیزه بیشتری برای پیشرفت و تعالی برخوردار است.
به گزارش تفکر؛ به مناسبت هفته مازندران سردار سیاوش مسلمی فرمانده سپاه کربلا یادداشتی را منتشر کرد که در ادامه آن را می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
مازندران، این سرزمین سرسبز و مهد ارزشهای کهن، با وجود طبیعت بکر و فرهنگ غنی، در پیچوخم جادهای قرار گرفته است که شاید در ابتدا نوید رشد و توسعه میداد، اما در ادامه به انحرافاتی جدی در هویت فرهنگی منجر شده است. در حالی که شاکلهی تمدن ایرانی و اسلامی، همواره بر پایهی ارزشهای اخلاقی و باورهای عمیق دینی استوار بوده، امروز در برخی از حوزه ها با نوعی سرگشتگی فرهنگی روبرو هستیم. گویی به جای گسترش روحیه معنویت و اصالت، فرهنگی سطحی و ظاهری به جای فرهنگ عمیق و سازندهی بومیمان نشسته است. این تغییر در اولویتهای فرهنگی، نیازمند بازنگری و تلاشی جدی از سوی متولیان فرهنگی و گروه های خودجوش فرهنگی استان است تا قطار فرهنگ را به مسیر اصیل اسلامی-ایرانیاش بازگردانند.
هویت فرهنگی، بخش مهمی از غرور و شخصیت هر سرزمین را تشکیل میدهد. باورها و ارزشهای اسلامی-ایرانی، ریشهدار در تاریخ و تمدن این مرز و بوم، میتواند همچون یک روح در کالبد فرهنگ مازندران جان ببخشد و نسلهای جدید را به اصالتهایشان پیوند بزند. در این بستر، فرهنگ بومی مازندران به عنوان یکی از غنیترین بخشهای تمدن اسلامی-ایرانی، ظرفیتی بسیار برای تقویت غرور ملی و هویتسازی دارد. باورهای اسلامی به همراه ارزشهای اصیل ایرانی در فرهنگ مازندرانی نقش کلیدی ایفا میکنند و این هویت میتواند بازتابدهنده یک غرور ملی باشد که ریشه در تاریخ دارد و نسلها را به هم پیوند میزند.
نقش مسئولین فرهنگی استان در این میان بسیار حساس است. آنها باید با تدوین سیاستهایی متناسب، ارزشهای اسلامی-ایرانی و بومی را در بطن برنامههای فرهنگی و هنری استان بگنجانند و با برنامههایی درست و بجا، باورهای دینی و اخلاقی را در عرصههای فرهنگی به نمایش بگذارند. حمایت از هنرمندانی که آثارشان همراستا با ارزشهای بومی و دینی است، آموزش اصول فرهنگ بومی-اسلامی به نسل جدید در مدارس و دانشگاهها، و نظارت دقیق بر محتوای جشنوارهها و برنامههای هنری، اقداماتی ضروری برای بازگرداندن فرهنگ مازندران به ریل اصالت است.
از سوی دیگر، تقویت هویت فرهنگی نه تنها به شکلگیری غرور ملی کمک میکند، بلکه نقش مهمی در مسیر توسعه مازندران نیز دارد. جامعهای که با هویت اصیل خود آشناست و به آن افتخار میکند، از قدرت و انگیزه بیشتری برای پیشرفت و تعالی برخوردار است. هویت فرهنگی و غرور ملی، خودباوری و انگیزهای قوی را در مردم و جوانان ایجاد میکند که نتیجهاش به رشد و پیشرفت در سطح کلان استان منجر میشود. همچنین، این هویت فرهنگی میتواند به جذب گردشگران و علاقهمندان به فرهنگ بومی کمک کند، چرا که هرچه مازندران به ریشهها و اصالت خود بیشتر توجه کند، برای گردشگران و محققان نیز جذابتر و تاثیرگذارتر خواهد شد.
در یک نگاه کلان، حفظ و تقویت هویت بومی-اسلامی میتواند زمینهساز توسعه پایدار مازندران شود؛ توسعهای که نهتنها در حوزه فرهنگی، بلکه در ابعاد اقتصادی و اجتماعی نیز به رشد و شکوفایی این استان منجر شود. با حمایت از فرهنگ و هنر اصیل، فرصتهای شغلی بیشتری برای هنرمندان و فعالان فرهنگی ایجاد میشود. از سوی دیگر، روحیهی افتخار و تعلقخاطر به فرهنگ بومی، مردم را در تصمیمگیریهای مهم برای رشد و آبادانی استان مصممتر میکند.
بنابراین، لازم است مسئولان فرهنگی استان، با همت و درایت، نقش تاریخی خود را ایفا کنند و مسیر توسعه و پیشرفت را بر مبنای باورهای اسلامی-ایرانی و بومی، و با بهرهگیری از هویت غنی مازندران پیریزی کنند.

فردا، روشنتر از امروز خواهد بود
یلدا یعنی مکث. یعنی برای چند ساعت، دویدنهای روزمره را کنار بگذاریم و فقط «باشیم». کنار خانواده، کنار دوستان، کنار آدمهایی که حضورشان، حتی بیحرف، دل را آرام میکند. این شب به ما یاد میدهد که گرما همیشه از آتش نمیآید؛ گاهی یک نگاه، یک لبخند، یا یک خاطرهی مشترک، از هر بخاریای گرمتر است.
چیزی بیش از حسرت
در بررسی و تحقیق میدانی از بازار میوه، آجیل و شیرینی، به قیمتهایی بسیار گران رسیدیم که خارج از دسترس بسیاری از خانوارها قرار دارد؛ پس بیم آن میرود که شهروندان بسیاری، نتوانند چیزی به جز آه و حسرت، به خانه ببرند و همین انگیزه آنان را برای دورهمی یلدایی میکُشد؛ یلدایی که برای خانواده ایرانی، بسیار دور از خورشید رقم خواهد خورد.
عذاب وجدان در حمام
دوش آب گرم بعد از یک روز کاری که عبور از خیابان، هیاهو و شلوغیهایش کلی رنگ و روی آدم را(پس از تخریب خاموشِ ریهها) سیاه میکند، چه اتفاق خوشایندیست. تصور کنید که این دلخوشی محبوب را ناگهان یا حتی یواشیواش از دست بدهیم! چه حسی به ما دست میدهد ؟