tafakkor.ir

کد خبر : 5953
تاریخ خبر : 1404/05/05
قسم به انجیرِ گلوگاه
یادداشت «تفکر» به بهانه آغاز فصل برداشت انجیر در شرق مازندران؛
قسم به انجیرِ گلوگاه
سال‌ها قبل دوستی خانوادگی داشتیم که در شهرستان گلوگاه ساکن بودند و در خانه‌باغ خود چند درخت پیر و جوان انجیر داشتند و پدرم به سبب عشقی که به انجیر داشت، میانه‌های مردادماه داغ، کل خانواده و حتی مادربزرگم که نابینا شده بود را از ساری به گلوگاه می‌بُرد تا به قول خودش، به همه ما حالی کند «خدا العیاذُ بالله در کتاب خودش بی‌خود به چیزی قسم نمی‌خورد!»

به گزارش تفکر، اواخر دهه 60 خورشیدی بود به سنت هرساله مرحوم پدر، دست و دامن همه خانواده و مادرش را گرفت و برای یک سفر سه الی چهار روزه راهی خانه پر از مِهر عمو ابراهیم در گلوگاه شدیم تا چند روز مهمان خنده‌های مهربانانه زن‌عمو باشیم. 

در یکی از روزهای اقامت ما در گلوگاه، عموابراهیم به پدرم گفت یکی از طلبه‌های مشهد پیغام داده که راهی استان گیلان است و فردا ساعاتی به منزل ما می‌آید، پدرم به حَسَب مزاح و شوخی گفت: «مهمان از مهمان بدش می‌آید و صاحب‌خانه از هردو ! چه اشکالی دارد ؟» 

خیلی زود زمان گذشت و فردا شد، همان‌گونه اقامت مردادی ما در گلوگاه که عطر و طعم انجیر می‌داد، خیلی زود تمام می‌شد و آن طلبه مشهدی آمد، یک روحانی شوخ و سی‌ساله که گفته بود اصالتاً اهل نیشابور و ساکن مشهد است.

به خاطر دارم به اتفاق پدرم و عمو ابراهیم بعد از خوردن چای و صبحانه مختصر که شامل انجیر هم بود، گفت: من به عمرم ازین انجیرها نخوردم و همین موجب شد عموابراهیم با همراهی پدر و من، این مهمان را به پای درخت انجیر ببرند و عمو ابرهیم گفت: تَفَضَّل یا شیخ از تولید به مصرف !

من آن طلبه که ساعاتی بعد خداحافظی کرد و رفت را هرگز بار دیگر ندیدم اما پس از خوردن انجیر دقیقاً به خاطر دارم به آسمان نگاه می‌کرد و با شوخی و مزاح می‌گفت: خداجان اگه من جای تو بودم تغییر کوچکی در آیه اول سوره «تین» می‌دادم و می‌گفتم قسم به انجیرِ گلوگاه !    

از آن زمان به بعد و تا امروز اتفاقات بسیاری گذشته است و پدر و عموابراهیم، زن‌عمو و مادربزرگ من که مانند پدرم عاشق انجیر بود دیگر در بین ما نیستند و ما نیز سال‌های زیادی است که به گلوگاه نمی‌رویم اما من هر سال مرداد چندین بار در بازار سراغ انجیر گلوگاه را می‌گیرم، به هر قیمت که باشد می‌خرم و می‌خورم و به همه توصیه می‌کنم که انجیر گلوگاه است و در نهایت فاتحه‌ای برای شادی روح عموابراهیم و زن‌عمو می‌خوانم و آیه‌ی آن طلبه مشهدی را در ذهن خود مرور می‌کنم که قسم به انجیر گلوگاه !

این خاطره را نوشتیم تا یادآور شویم که بسیاری از مردم مازندران، تهران، خراسان و شاید بسیارانی دیگر این محصول را می‌شناسند و چند روزی است که برداشت انجیر گلوگاه آغاز شد، انجیری مرغوب که برای خود عنوان و اعتباری نزد مصرف‌کنندگان دارد اما به‌نظر می‌رسد حمایت‌های دولتی از تولیدکنندگان این بخش که عموماً روستایی و فاقد منابع درآمدی دیگری هستند، ناچیز است.

شرق مازندران و ازجمله گلوگاه چندین سال است با تنش آبی دست به گریبان است و مانند مرکز استان خبری از شالی‌زار یا باغ‌های مرکبات و هلو و شلیل در آنجا نیست. جوانان این شهر ناچارند دور از خانواده خود به «دکل‌بندی» بروند، شغلی بسیار دشوار با خطرات زیاد.

لازم است به کشاورزان زحمتکش گلوگاه و منطقه شرق مازندران کمک شود تا ضمن فروش بخشی از این محصول به صورت تازه با قیمت مناسب، به سمت صنایع تبدیلی هم حرکت کنند. محصولاتی چون شیره انجیر یا انجیر خشک از محصولاتی است که در طب ایرانی به‌عنوان خوراکی‌هایی خاص با خواص دارویی از آن یاد می‌شود.